غزل

ساخت وبلاگ

بیا بیا به پای تو من پیر میشوم افتاده به درگاه تو زنجیر میشوم عمری نیامدی و ستم ها به ما کنی دانسته حتی، با خیالات تو اسیر میشوم غزل...
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 20:10

معلم مرحم درد است چراغ روشن امیدمیان قلب هر فرد است چراغ روشن امیدنبودت جهل و تاریکی به صد دیوان و دفترنباشی این جهان سرد است چراغ روشن امیدز لطفت نغمه خوانی هاست، اگر یکدم نباشیدر دل ها دو صد گرد است چراغ روشن امیدبه هر در گر نهی پایت، مقدس می‌کند آنجا برای بودنت جنگ‌و نبرد است چراغ روشن امیدتو را گر ملتی از خود براند، چنان بی توهمه اعمال شان زرد است چراغ روشن امیدتو یک موجود ناپیدا، تو یک پیدای پیداچه زیبا نقش خونسرد است چراغ روشن امیدنمیدانم چسان توصیف نامت را کنم من چنین ها سخت و دلسرد است چراغ روشن امیددر سرای شعر خود امروز نشد وصف کنم چونکه یادت صد هزار فرد است چراغ روشن امیدفقط امروز از نامت نباید یادگاری کرد تو را هر روز سالگرد است چراغ روشن امیدقدومت سبز بادا، به پایت فرش آزادیهمین امید هر مرد است چراغ روشن امید غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 19:11


عید آمد و بیا دلم دگر بهانه مکن
بعد امشب هوایِ ضالمانه مکن
منِ خزان زده راچون شمال سرد
بسوی مرگ خودم باز روانه مکن
خیر باشداگر هرچه دهی مینوشم
اما تو دگر ساقی و پیمانه مکن
سخت نیست مراکور بدانندازعشق
تک تک تو دگر بر درِ هر خانه مکن
بگذار رود هر جاکه دلش می‌خواهد
غمگین دلم رامحبوس به بیگانه مکن

غزل...
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 12:36

شنیدم بر فقیران سایه بانیبه دشت بی کسی ها آسمانیشنیدم دو دستانت جوادست بر گرفت دست دلها، مهربانیچنان موسیقی بر دلها نمودییقینم تا ابد، به قلبم جاویدانیتو تیر عشق پاشیدی به هر سوبه صید مهر، همیشه در کمانیگهی لطف و شفقت ها هویداگهی ناگه، گهی بر حق نهانیبه هر باب کتاب خانه ها یحی به هر جاده ی دیوان ها بمانیتو در هر مسله بینی خلیلیترا من این چنین گفتم همانیهمیشه وصف تو گوید عزیزانهمیشه لطف زیبا در دهانیچنان خوشبو ترین عطر زمینیبهاری، بر در، دل های خزانیتو غمگین دیده نتوان هر دلی تو با مهرت، تو غم ها میتکانی من که از لمس تو دورم ژکفرولی یک عشق با دل میرسانیتو را قامت همیشه استوار بادکسی گوید یا نه، ته دلها بمانیمرا دیدار چشمانت نشد، نهفقد از عشق دوریت پریشانیتمام آرزو ها بر درت منظوروگر نه، برو یک شب تو پنهانیتو را باغ لبانت خنده زار بادتو خورشید زمین در آسمانیزین بیش بر درت زیباترین هابه درگاهش تو هرگز در نمانی غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 91 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 22:31

دل ویرانه ی من، ز غمت باز منور شده است
عشق من با غم تو، ته دل باز شناور شده است
چشم تو نور فشان آمده و حال مرا ریخت بهم
به جبینم وصل عشقت، همه باور شده است
تو سرت صاف و صراط است، به سودای دگر
در دل کویرانه ی من"غمت" چه یاور شده است

غزل...
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 90 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 22:31

سرخ که پوشیدی کمی اسفند کن قاتل مشوزلف زیبا زیر چادر بند کن قاتل مشوسرخ پوشیدی صد کشته دو صد زخمي شودبس بکن کشتار خود یک چند کن قاتل مشوبهر قتل عام این شهر آستین را بر زدی سوی ما هم یکدمی لبخند کن قاتل مشوجامه را گر سرخ کردی کومه را خالی بمانبین مردم میرسی روسری دربند کن قاتل مشونازنینا این چه ویرانیست برپا کرده یلحظه ی کالای خود را گند کن قاتل مشوجامه و لب سرخ کنی میشود صد انتحارسوی ما هم یک اتم پسوند کن قاتل مشو غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 8:29

سرخ که پوشیدی کمی اسفند کن قاتل مشوزلف زیبا زیر چادر بند کن قاتل مشوسرخ پوشیدی صد کشته دو صد زخمي شودبس بکن کشتار خود یک چند کن قاتل مشوبهر قتل عام این شهر آستین را بر زدی سوی ما هم یکدمی لبخند کن قاتل مشوجامه را گر سرخ کردی کومه را خالی بمانبین مردم میرسی روسری دربند کن قاتل مشونازنینا این چه ویرانیست برپا کرده یلحظه ی کالای خود را گند کن قاتل مشوجامه و لب سرخ کنی میشود صد انتحارسوی ما هم یک اتم پسوند کن قاتل مشو غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 8:29

خکاش میشد در وطنم 
غنچه گلی در چمنم 
کشت گلهای صلح 
در رگ رگ این بدنم 

 

غزل...
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1398 ساعت: 10:56

با زلف تر و بازت ديوانه كني ما را
با خنده ي زيبايت مستانه كني ما را
چون سنبل زيبا دردشت بيا جانا
ان دم كه پريشاني ديوانه كني ما را
سيدى
غزل...
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 3:08

در وطن جاريست اب ذلت و بيچاره گي خاك كردن نام خود را،ملت و آواره گيباج بانان حيف كردند هست و بودچون كه دستار و قلم در دست بودبا فروش اين وطن طمع شان حلقه شدهخدايا،نور و ايمانش كجا بسته شدهبا فريب و حرف ب¡ غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saidmassoud بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 3:08